جلدهایی باز میشوند و صفحاتی ورق میخورند که عمدتاً از کاغذ ساخته شدهاند ولی در بسیاری از صفحات آنها جمله و کلمهای نیست. سایر صفحات با تکههایی از عکسهای قدیمی، لفافه آبنبات، و قطعاتی از گُلهای خشکشده کلاژ شدهاند؛ یا پیچکهایی از ریسمان و روبان از وسط آنها پایین میآیند؛ یا هنگامیکه صفحهای ورق میخورد، دستهای مجلل از فنرهای تا شده و پرتاب میشوند و همه آن در یک پوشش مخملی و گلدوزیشده، جای گرفته است. آیا این یک کتاب است؟ آیا هنر است؟ آیا یک کتاب، وقتی پیغام هنرمند را بیش از ـ یا بهجای ـ نویسنده انتقال میدهد، هنوز یک کتاب است؟ در گالریها و موزهها و کتابخانههای هنریِ امروز، معمول است از جلوی چنین اشیاء جذابی که «کتابهای هنرمندان» نامیده میشوند، عبور کنیم و زمزمهای مشتاق یا غمناک از پرسشهای اینچنینی به گوشمان بخورد. طی قرن گذشته و بهخصوص از دهه ۱۹۵۰ میلادی، هنرمندان تجسمی، کتاب را بهعنوان رسانهای جدید پذیرفتند و با صفحات، شیء، و خودِ مفهوم کتاب، بهعنوان وسیلهای برای بیانی هنرمندانه رفتار میکنند. بسیاری از علاقهمندان به کتاب از این فعالیت پرشور و اغلب مبتکرانه و برانگیزنده، استقبال میکنند؛ چون باور دارند این امر، کمک کرده است تا کتاب، دوباره جذابیت خود را بازیابد؛ بهخصوص در کنار پیشبینیهای نگرانکنندهای که از جایگزین شدن آن با جانشینان الکترونیکی، خبر میدهد. سایرین طعنه میزنند و کتابهای هنرمندان را تنها بهعنوان هنر در قامت کتاب رد میکنند: این کتابها بههیچروی کتابهای «واقعی» نیستند.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |